پس بگو...
قرار بود تو بیای و ...من نمی دانستم.
......
وقتی بهش نگاه میکنم، به چشمها و لب هایی که همه میگن شبیه خودمه، همین جمله بالا میاد تو ذهنم...من نمیدونستم قرار بر این بوده تو باشی، وجود داشته باشی...و من چقدر بخاطر تو از خدا ممنونم کوچولوم رها مثل باران...
برچسب : نویسنده : shertoo94o بازدید : 14
...امروز وقتی صفحات مجازی رو نگاه می کردم به ی کلیپ رسیدم... ی پسر بچه فلسطینی برای برادرش که درحال شهادت بود شهادتین میگفت...نمی دونی !!! تیکه تیکه شدم، خرد شدم، من نابود شدم در لحظه...
....فقط ی اتاق پیدا کردم و در و بستم و زار زدم به این بی گناهی....
رها مثل باران...برچسب : نویسنده : shertoo94o بازدید : 30
برچسب : نویسنده : shertoo94o بازدید : 45
برچسب : نویسنده : shertoo94o بازدید : 46
برچسب : نویسنده : shertoo94o بازدید : 38
شاید همه چیز ایده آل نبود اما من همیشه دلم به بودنت خوش بود...
شاید شرایط طبق میلمون پیش نمیرفت ولی بودنت برام قوت قلب بود..
شاید ما شبیه هم فکر نمیکردیم ولی من به بودنمون کنار هم امید داشتم،
شاید مسیرمون یکی نبود ولی ازت ممنونم که بخشی از داستان من بودی،اثر انگشتت از رو قلبم پاک نمیشه و همیشه برام دوست داشتنی میمونی...
.#سپهر_خدابنده
رها مثل باران...برچسب : نویسنده : shertoo94o بازدید : 25
گاهی هم تحمل این شرایط واقعا برام سخته چون ناخودآگاه روی تمام فعالیتم اثر گذاشته، میدونم نباید اینجوری بنویسم اما گاهی واقعا خسته کننده میشه ، اینکه زود خسته میشم نفس نفس می افتم سریع باید بشینم یا بدتر دراز بکشم، تپش قلبم زیاد شده و درد هام ...که خوب تمامش طبیعی اما ...نگرانم. حالا در کنار این ها من استرس های دیگه ای هم دارم، و انتظاری که بقیه از من دارن بسیار بسیار زیاده...
رها مثل باران...برچسب : نویسنده : shertoo94o بازدید : 41
برچسب : نویسنده : shertoo94o بازدید : 50
برچسب : نویسنده : shertoo94o بازدید : 35
برچسب : نویسنده : shertoo94o بازدید : 53